سایت خانه بسکتبال ایران؛ در بسکتبال مدام میپرسیم چه کسانی پشتیبان بزرگ برای بسکتبالیستهای پرافتخار دو دههی گذشته هستند اما هنوز پاسخی برای این سئوال نداریم.
پیش از این پرسش بهتر است بپرسیم چه کسانی مسئولیت پرورش پشتیبانهای بزرگ بسکتبال را برعهده دارند؟
تیم بسکتبال جوانان ایران در سال 2016 قهرمان آسیا شد و در رقابتهای 2017 جهان شرکت کرد. بازیکنان این تیم بعد از 4 سال در چه مرحلهای قرار دارند؟ کدام بازیکنان این تیم در حال حاضر جایگاهی ثابت یا تأثیرگذار در تیمهای باشگاهی دارند؟
بازیکنان جوان بعد از چند سال و با وجود قهرمانی در آسیا، در بسکتبال ایران چه سرنوشتی پیدا میکنند؟
- تیمهای پایه دو هدف عمده را دنبال میکنند:
- نتیجهگرایی
- فرایندسازی
نتیجه، ایجاد انگیزه میکند و نیروها را تشویق به فعالیت بیشتر. نتیجه در جای خودش مهم است چون در فرایند کار باید مشخص شود «کجا هستیم» و «به کجا میرویم».
نتیجهگرایی در زمان کمتری قابل دسترس است اما به صورت مقطعی.
در نقطه مقابل نتیجهگرایی؛ «فرایند سازی» است. با برنامهریزی در بلندمدت. کاله ملی برنامهریزی بلند مدت دارد اما با خطاهای بسیار در رویکرد، روش، اجرا و انتخاب که نباید با فرایند سازی اشتباه گرفته شود.
جامعه هدف فرایند سازی، در کنار تلاش در راه کسب نتیجه که به آن اهمیت میدهد، ساختن پشتیبانهای بزرگ برای تیمها در مقاطع بالاتر است.
آیا در سه دوره جام جهانی و فقط 3 بازیکن در 10 سال، توجیهی برای تیمهای پایه با تکرار روشهای نامناسب دارد؟
نزدیکترین نفرات جوانان (قهرمان 2016 آسیا و تیم 2017 جهانی) در حال حاضر در تیمهای باشگاهی هم جای ثابتی پیدا نکردند. از تیم ب خبری نیست یا اگر دورههایی تشکیل شد، برای خالی نبودن عریضه بود. فوقش بازی در ویلیام جونز.
مدیران و مربیان
ساختن نیروی پشتیبان در فدراسیون قبلی و کنونی، درست مدیریت نشده است. کاله ملی تصمیمگیرنده اصلی ردههای سنی 2020 و 2024 است و نقش استانها و باشگاهها، کمرنگ میشود.
نهایتش یک روز اردوی شناسایی با متر کردن طول دو دست و پرش درجا و … مفهومی به غیر از نسل سوزی را در ذهن متبادر نمیکند.
با تجمیع فعالیتهای ملی در یک تیم باشگاهی، دیگران مسئولیتی در قبال تیم احساس نمیکنند که این بدترین توصیف ممکن در مورد تیمهای بسکتبال پایه ایران مثل همین تیم جوانان در لتونی است.
مربیان تیم جوانان ایران توسط باشگاه برگزیده میشوند که یا،
ریشهی «همولایتی» دارد و یا، به شیوهی «نان به هم قرض دادن» است. از برنامهریزی در سطح آموزش مربیان خبری نیست، عدالت در مورد مربیان رعایت نمیشود، اختلاف سطح تاکتیکی و تکنیکی بچهها و تفاوت در اندازه با توجه به بازیکنان قد کوتاه زودبازده، در قیاس با توانمندیهای بالقوه بسکتبال خودمان مشهود است.