پدر بسکتبال ایران، فریدون شریفزاده است.
در ورزش ایران که متکی به سیستم و حرکت برنامهریزی شدهای نیست، پیروزی و دستاوردهای مقطعی حاصل از تلاشهای جوانان در «تجمیع نخبگان»، جورکش کمبودها میشود. این مؤفقیتهای در مقاطع مختلف زمانی برای یکسری دیگر از افراد شانس دارد و در صورت نبودِ نخبگان، بالعکس برای برخی دیگر بدشانسی!
به طور مثال دو فدراسیون علی غضنفری و محمود مشحون در بازه حدود 20 سال، برای اولی بدشانسی و برای دومی خوش شانسی داشت. غضنفری دچار پدیدهی «تأخر و تقدم» زمانی شد در حالی که طی سالهای ریاست خود به طور نسبی با توجه به تعاریف ورزش در ایران (نه به طور سیستماتیک و طراحی شده به مثابهی ورزش در کشورهای توسعه یافته)، روی پایههای بسکتبال سنجیده کار کرد.
حاصل کار غضنفری میشد به جای مشحون به نام خودِ او تمام شود چه بسا هنوز کسانی هستند که مؤفقیتهای بسکتبال در دوران مشحون را به نام غضنفری مینویسند.
بسکتبال یک روند طبیعی دارد که هر سال یا هر چند سال یک بار، پدیدههایی رخ مینُمایند که سالها پیراهن تیم ملی را برتن میکنند. دورهی 15 ساله ریاست محمود مشحون نیز شاهد ظهور این پدیدههای خودجوش بودیم که همزمان با تلاش فردی در سایهی کار با مربیان و باشگاهها به بالندگی رسیدند.
رؤسای فدراسیونها وظایف و مأموریتهای مشخص شدهای دارند که موظف به انجام آن هستند. آنچه وظیفهی یک رئیس فدراسیون است را نباید به اشتباه «ابتکارعمل» یا «ایدهی مدیریتی» تلقی کرد. چه بسا بسیاری از رؤسای فدراسیونها در انجام وظایف محوله نیز بدون طرز «نگاه ملی» و از روی برخوردهای شخصی و منفعتطلبانه به ورزش لطمه زدهاند.
نباید به افرادی که در مدت زمان ریاست خود در فدراسیونها، وظایفی که اساسنامهها در اختیارشان میگذارند و از طریق سازمان، «قدرت» میگیرند، لقب داد. به طور مثال در تاریخ بسکتبال، از فریدون شریفزاده؛ بازیکن و مربی 1310 تا 1330 به عنوان «پدر بسکتبال» نام برده میشود. پدر در معنای «بنیانگذار» و نه مفهوم «پدری». حتی میتوان گوشهی نگاهی به میرمهدی خان ورزنده، پدر ورزش ایران داشت که بنیانگذار ورزشهای نوین در مدارس ایران و در سالهای پایانی سلسلهی قاجار بود.
در ورزشی که هنوز تعریف درستی از «رئیس» و «مدیر» نداریم و تفاوتهای بین این دو را به درستی مشخص نکردهایم، نمیشود برای هر کسی لقب پدر برگزید. مثل پدر بسکتبال نوین. خب! نویناش کو؟
طی 15 سال در اقتصاد بسکتبال چه توسعهای داشتیم؟ در تعمیر و ترمیم و توسعه زیرساختی چه میزان چانهزنی داشتیم؟ در رشد و تقویت بنیهی رسانهای چطور؟ در توسعه استراتژیک لیگها آیا قدم رو به جلویی برداشته شد؟ نظام اداری و سازمان بسکتبال چقدر تغییر یافت؟ چرا با گذشت 6 سال از عمر ریاست محمود مشحون حتی از زمان ریاست وی تا امروز هر ساله لیگهای ما به یک شکل متقاوتتر از سال قبلتر خود برگزار میشوند؟
وقتی میگوییم بسکتبال نوین باید تعاریف و مصادیق بسکتبال نوینی را که به کسی نسبت میدهیم عنوان کنیم. سپس اثرات آن را در دورههای پس از او بررسی نماییم. چه بسا سوءمدیریتها از همان زمان تاکنون اثرات منفی سنگینی داشت که بسکتبال هنوز از زیر بار آن بیرون نیامده است و همچنان تاوان سنگینی میپردازد. مشحون مثل خیلیهای دیگر به اندازهی سهمش، زحمت کشید.
رؤسای خوشبخت، رؤسایی هستند که در برههای با تجمیع نخبگان و ستارگان روبرو میشوند. از این تجمیع نخبگان میتوان در بسکتبال ایران به عنوان «بسکتبال نوین» نام برد که بازیکنانش بر خلاف سیستم عقب ماندهی ورزش، به تکامل فردی رسیدند و به کمک سیستم شتافتند. وقتی دربارهی ورزش ایران صحبت میکنیم و به برخی افراد لقبهایی مثل «پدر بسکتبال نوین» میدهیم باید بدانیم دربارهی چه چیزی حرف میزنیم. صرفاً به خاطر احساسات و تعلق خاطر فردی نمیتوان برای افراد لقب گذاشت.
ورزش بی در و پیکر، فاقد مدیریت و برنامهریزی که در برهههایی روی کاکل ستارگان و نخبگان میچرخد و به مرور با کنار رفتن نخبگان، تاریخ مصرف مدالآوری رؤسای خوششانس آن تمام میشود، نیاز به تعمق و بررسی پرتکرار و همیشگی دارد.
عکس حسین جبارزادگان و فریدون شریفزاده پدر بسکتبال ایران.