عباس مرشدی عضو نخستین تیم جوانان ایران در دههی 50 بود که با این تیم در رقابتهای قهرمانی جوانان آسیا در فیلیپین بازی کرد. بازیکن تیم ملی بسکتبال و کاپیتان این تیم در دهههای 50 و 60. مربی تیم جوانان ایران همینطور مربیگری تیم ملی و تیم امید در زمان سرمربیگری ولادیمیر بوسنیاک. سرمربی تیم تهران در ادوار متعدد قهرمانی ایران و سرمربی تیم نفت قهرمان باشگاههای تهران در آغاز دههی 70. بسیاری از بازیکنان دهههای گذشته در تیمهای تحت هدایت او بازی کردند. مرشدی به واسطهی این حضور 50 ساله در بسکتبال سطح اول ایران، و پشت سر گذاشتن تمامی مراحل فنی بسکتبال، نقطه نظرهای خاصی در خصوص وضع موجود بسکتبال دارد. او مثل خیلیهای دیگر از مجموعه بزرگ پیشکسوتان و مربیان و بازیکنان بسکتبال از اوضاع حال حاضر بسکتبال راضی نیست. به عنوان کسی که برای این ورزش زحمت کشید و عمرش را به پای بسکتبال گذاشت، مدعی شده متأسفانه بسکتبال را کسانی بیرون از فدراسیون میچرخانند. وی با اشاره به ناکامیهای فراوان و عملکرد نامتعارف طی 2 سال و 8 ماه گذشته، افراد فدراسیون را در حد و اندازه اداره این ورزش نمیبیند.
عباس مرشدی هنوز کار پایه میکند و به اتفاق مربیان، تعدادی استعداد را از نقاط مختلف ایران شناسایی، تحت حمایت مجموعه «ناروپرگاس» با مدیریت کامبیز شکوهی، زیر نظر گرفته است.
با هم بخشهایی از صحبتهای عباس مرشدی با سایت خانه بسکتبال ایران را میخوانیم:
آموزش در بسکتبال بی در و پیکر است
آموزش شاخههای مختلفی دارد. این روزها از آموزش، استعدادیابی و استعدادپروری زیاد استفاده میشود. اما قبلش باید پرسید؛ در بخش آموزش، چه کسانی آموزش میدهند؟
الان به قدری در بحث آموزشدهندگان فدراسیون بسکتبال پراکندگی زیاد شده که از کنترل خارج است.
این افراد خودشان کجا آموزش دیده یا میبینند؟ چگونه خودشان را به روز میکنند و مطالبی که در کلاسها ارائه میشود، به درد کدام جامعه آماری مربیان میخورد؟ هیچ مرجعی این افراد را رصد نمیکند و آموزش بی در و پیکر و بر اساس سلیقهی آموزشدهندگان جلو میرود. در این زمینه به قهقهرا میرویم چون افرادی که معین کردهاند در حد و اندازه این کار نیستند.
کلاسهای رنگی محل درآمدزایی است
برخی مدرسین با وجود مرجع فیبا، اما باز به دلیل درک نادرست از مفاهیم درسی فیبا، تراوشات فکری خودشان را عرضه میکنند. الیماشاالله کلاس هم برگزار میکنیم از رنگارنگ تا دانشافزایی! با این حال کسانی که در صدر کارها قرار دارند، به یکسانسازی و انسجام مطالب آموزشی تمایلی نشان نمیدهند. هزینه همه دورهها را هم از مربیان میگیرند. در واقع کلاسهای رنگی محل درآمدزایی شده و خروجی ندارد. در برخی کلاسها بعضی از مدرسین مطالب مربیگری را به طور درهم از درجه یک در درجه سه و مطالبی در درجه دو را به صورت سلیقهای تدریس میکنند.
استعدادیابی و استعدادپروری بازی با واژههاست
در بخش استعدادیابی و استعدادپروری خروجی نداریم چون با این واژهها بازی میکنیم. استعدادیابی این نیست دو تا مربی بیاوریم بروند در تمامی استانها استعدادیابی کنند! آیا این دو نفر در تمامی زمینهها اعم از روانشناختی، جامعهشناختی، پیکرسنجی، ساختار قامتی، رشد و … متخصص هستند؟ در غیر این صورت با سابقهی چندین دهه استعدادیابی و استعدادپروری و قهرمانیهای متعدد در ردههای سنی، الان چیزی اضافه نکردهایم. بیشتر «شو»ی تبلیغاتی اسپانسر فدراسیون است. این وسط مثل سالیان قبل یکی دو نفر استعداد هم پیدا میشود مثل محمد امینی همانطور که پیش از او صمد نیکخواه بهرامی، یا مهدی کامرانی و بازیکنان دیگر طی این 20 سال معرفی شدند. بنابراین همان روشها با تبلیغات کَر کننده است.
شانس آوردیم امینی در فرانسه پیشرفت کرد
من در دورههای گذشته از بهمن سلیمانی و مجموعه کاله تشکر میکنم اگر او نبود الان چی میشد؟ به هر حال بعد از 10 سال متین آقاجانپور و امیرحسین یازرلو را داریم! کار پایه باید به گونهای انجام شود تا در هر دوره تن و بدن 12 بازیکن تیم ملی بلرزد! تیم ملی همیشه باید از وجود پشتیبانان بزرگ احساس خطر کند. جوانان ما کجا هستند؟ چرا بعد از چند دوره بازی با نیوزلند و حذف در نیمهنهایی، هنوز فدراسیون ما این نیاز را تشخیص نداده که باید قبل از جوانان آسیا با نیوزلند بازی تدارکاتی کنیم؟ این فدراسیون 2 سال و 8 ماه است که آمده اما یک محمد امینی داریم که آن هم 2 سال است در فرانسه بازی میکند. شانس آوردیم در آنجا پیشرفت کرد.
باید با قدرتهای بسکتبال آسیا بازی کنیم
سالهایی که من بازی میکردم همیشه نسبت به چین و کره و ژاپن عقبتر بودیم اما به دورهای رسیدیم که این تیمها را شکست دادیم. چون تیم ملی در تورنمنتهای متعدد با این رقبای سنتی روبرو شد و ترسش ریخت و روی ریل پیروزی و قهرمانی در آسیا افتاد. تدارکات و بازیهایی که در دوره من نبود قاعدتاً رویارویی با این حریفان برای من و همتیمیهایم من عادی نبود. حتی یک بار میتوانستیم ژاپن را شکست بدهیم اما «شخصیت بردن» نداشتیم و در آستانه رسیدن به پیروزی به اسم ژاپن باختیم. پس از چندین سال تابستان امسال را از دست دادیم و فدراسیون بسکتبال برای تیم ملی یک بازی تدارکاتی هم ترتیب نداد. در صورتی که با وضعیت حال حاضر بسکتبال ایران به بازی با قدرتهای برتر آسیا نیاز داریم. چرا تورنمنت ویلیام جونز را پس از بیش از یک دهه حضور در این تورنمنت در سالجاری از دست دادیم؟ اینها همه پسرفت و شکست است. بودجه مناسبی هم از وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک و درآمدهای لیگ و … دارند اما طی 6 ماه بهار و تابستان هیچ برنامهای از فدراسیون ندیدیم. باز هم نمیبینیم.
فدراسیون عامل تبلیغ برای یک گروه است
چرا فدراسیون بسکتبال تنها فدراسیونی است که اسپانسر میگیرد و تیمش را به دست اسپانسر میسپارد؟ فدراسیون عامل تبلیغ برای یک گروه شده است. مهرام کو؟ مربیان مهرام که در زمان فدراسیون قبل، مربیان ردههای ملی شدند، الان کجا هستند؟ چرا تیمهای پایه را به راحتیِ آب خوردن میفروشند؟ چرا برنامههای مقطعی به برنامههای بلند مدت ترجیح داده میشود و خروجی آن راضی نگه داشتن یک گروه خاص است؟
امیدی به بسکتبال با افراد غیرمتخصص نیست
انتخاب مربیان توسط فدراسیون جای خیلی بحث دارد. محمدرضا اسلامی را برمیدارند دوباره یک جایی دیگر میگذارند! اشتباهی که در تیم ملی هم کرد. به محض اینکه این گروه در فدراسیون مستقر شد، سرمربی تیم ملی را تغییر دادند. مصطفی هاشمی در بدترین شرایط سرمربی تیم ملی شد و در بدترین شرایط نیز از تیم ملی کنار گذاشته شد. اگر به هاشمی فرصت میدادند تمامی اشتباههایی که سعید ارمغانی و سپس هاکان دمیر کرد، مصطفی میکرد الان یک سرمربی زبده و باتجربه در تیم ملی بود. اینها مشکلاتی است که خودِ فدراسیون ایجاد کرد. متأسفانه فدراسیون به دست کسانی اداره میشود که متخصص این کارها نیستند.
لیگ برتر را به چه کسی دادهاند؟
رئیس سازمان لیگ ما در قبل پوزیشناش چی بود؟ کجا بود؟ کجای بسکتبال ما بوده؟ در داوری چه کرد که الان لیگ کشور را به دستش دادند؟! در واقع من معتقدم او اداره نمیکند بلکه دستهای پشت پرده اداره میکند. این افراد فقط و فقط جلوی چشماند. آدمهایی هستند که پشت پرده انتخاب میکنند، دستور میدهند و آنها فدراسیون را میچرخانند. فدراسیون هم که به اندازه عقلشان کار میکنند، انتخاب درستی ندارند. شاید آدمهای خوبی باشند اما در حد و اندازه فدراسیون بسکتبال نیستند.
تیمهای التماسی چه سودی برای بسکتبال دارند؟
در لیگ برتر بالاترین سطح بسکتبال کشور، قوانین و ضوابطی باید وجود داشته باشد تا همگان ملزم به رعایت آن باشند. التماس یک تیم را بکنیم تا بیاید به لیگ آن هم در هفته سوم! چطور سایر تیمها قبول میکنند؟ پارسال یکی از تیمها وسط لیگ منحل شد دوباره وسط لیگ برگشت! برای لیگی که سطحش خیلی پایین است لااقل چرا ضابطهمند عمل نکنیم؟ این تیمها با این وضعیت برای بسکتبال چه سودی دارند؟
بیهدف هستیم و برنامهریزی نداریم
وقتی برنامهریزی نداریم، دچار روزمرگی میشویم. مربی خارجی بدل به یک «پز» شده است. هر مربی که بیاید تعداد بازیکنان مدعو مشخص است. ما برای ردههای مختلف از نوجوانان تا تیم ملی برنامهای نداریم. هدف نداریم. اگر برنامه داشتیم طی 2 سال سه تا مربی عوض نمیکردیم. الان فدراسیون از تعداد معدودی از افراد در همه جا استفاده میکند. سه به سه تا تیم ملی، از آنجا به کمیته فنی، از همانجا به باشگاهها و … این دایره بزرگتر نمیشود بین همین تعداد افراد میچرخد. مدیر فنی وظیفه و اختیارتش چیست؟ سرمربی چطور؟ آیا یک نفر وقتی در همهی این پستها میچرخد میتواند به جای همه فکر کند؟ مایک شیشفسکی هم در کنارش چند نفر دستیار دارد اما اینجا ما پستهای تخصصی را به افراد هدیه میدهیم. با این کارها فقط وقتمان را تلف کردهایم.