مروری کوتاه بر آنچه در زندگی مهلا طاهری، دختر بسکتبالیست ایران گذشت.
اختصاصی سایت خانه بسکتبال ایران – «چگونه از بسکتبال یک زندگی ساختید»، سئوال من از برخی بسکتبالیستهاست که رابطه معنا و هدف را در اتفاقات زندگی آنان پیدا کردهام.
چگونه امیدها و آرزوهایتان را برآورده کردید و با خودِ واقعیتان، محکم و استوار، در راه دشوار ورزش قهرمانی گام برداشتید و در یک کلام به دنبال بازیای رفتید که دوستش داشتید؛ همیشه ذهن مرا از چگونه استفاده کردن لحظات زندگی بسکتبالیستها درگیر کرده است.
بسکتبال مانند زندگی، بازی فرصتهاست.
فرصتهایی که به دست میآوریم و فرصتهایی که از دستشان میدهیم. هر بار با از دست دادن فرصت، حس پشیمانی و سرخوردگی به سراغمان میآید و مثل خوره توی ذهنمان میافتد اما برای یک ورزشکار مؤفق، نحوهی برخورد با مانع مهم است همینطور تبدیل کردن تهدید به فرصت.
وقتی با بسیاری از بسکتبالیستهای مؤفق به گفت و گو مینشینم و آنان از زندگیشان برایم میگویند، تشخیص اینکه در طول سالهای بازی، معنا و هدفی دارند پیداست زیرا در فراز و فرودهای فعالیت، آمادگی رویارویی با اتفاقات را پیدا میکنند. حسرت و پشیمانی نمیشناسند و نمیخواهند به جای کسی باشند و خودشان را با دیگری مقایسه کنند چون به سعی و تلاش «خودِ واقعی»شان اعتقاد دارند.
مهلا طاهری از آن دست بازیکنانی است که بدون حاشیه اما با کارهایی که انجام داد در دل دیگران محبوب شد. او سالها بر اساس شایستگیهای خود به میدان رفت. شاید چند دقیقه یا چند ثانیه. مهم نبود، چون مهلا فراتر از دویدن عقربهها، دوست داشت بازیکن مؤثر تیمش باشد و بدود تا «مؤفقیت تیمی».
دختری آرام، خوشبین، دلگرم و پرانگیزه.
مهلا یعنی چه؟
– آرام.
مهلا دیژ طاهری خودش را چطور معرفی میکند؟
– بسکتبالیست، متولد 22 / 4 / 1366 گرگان. مادرم سارا محبی از بسکتبالیستهای قدیمی. یک خواهر و برادر بزرگتر و یک برادر کوچکتر از خودم دارم.
کل اعضای خانواده ما تا دانشگاه بسکتبالیست بودند و فقط من بعد از دانشگاه تا امروز ادامه دادم.
با این اوصاف مشوق اصلی مادرتان بود.
– از دبستان الزهرا تا دوره راهنمایی شایستگان و دبیرستان نیکان معلم ورزش من مادرم بود. اولین الگوی بسکتبال من. مادرم در بسکتبال استان مسئولیتهایی داشت مثل نایب رییسی هیئت استان.
از کی وارد تیمهای باشگاهی شدید؟
وقتی 13 سالم بود زیر نظر خانم زهرا رحیمنژاد در تیم منابع طبیعی گرگان بازی کردم. نخستین بار قهرمانی را در این سن تجربه کردم و به سوپرلیگ A که آن موقع بالاترین سطح لیگ بانوان بود راه پیدا کردیم. خانم رحیمنژاد بدون موقعیت و کمک منابع مالی، به طور شخصی و نهایتاً کمکهای خانوادههای بازیکنان تیم میدادند تا سهمیه بسکتبال استان را حفظ کنیم.
در مقایسه با تیمهای امروزی گرگان که بازیکنان قراردادهای چند صد میلیونی دارند شرایط سختی بود.
– یادم میآید جلوی مبلغ قراردادهایمان مینوشتیم «افتخاری». واقعاً عشق و حس و حال خوبی داشتیم و همه زندگیمان را برای بسکتبال میگذاشتیم.
تیمهایی را که آنجا بازی کردید به ترتیب نام ببرید؟
– دانشگاه منابع طبیعی، پگاه گلستان، شهدای فاو، رشد دانه، بانوان شهر گرگان، شهرداری گرگان، دانشگاه گلستان، نفت آبادان و شیمیدر.
بهترین دوره شما در سالهای بازی کدام دوره بود؟
– قراردادم با شیمیدر دو ساله بود اما پس از قهرمانی فصل گذشته امسال تیم منحل شد. بازی در این تیم زیر نظر خانم شایسته متشرعی و قهرمانی با شیمیدر برای من رؤیای دوست داشتنی، تجربهای متفاوت و نقطه عطف بازی من طی 22 سال سابقهام در لیگ بود. بر خلاف گفته برخی که امسال پیشنهادی نداشتم اما دوست داشتم با خانم متشرعی کار کنم ولو بازیکن ذخیره نه نفر سیزدهم – چهاردهم تیم دیگر.
شما در انتخابهایتان به رفتار تیمی، نحوه برخورد مربی و دوستی بیشتر متکی هستید.
– به خاطر الگویی است که از بچگی از مادرم گرفتم. برای من رفتار مهمتر از شهرت و پول است. همیشه دوست داشتم آدم خوبی باشم و با آدمهای خوب معاشرت کنم. وقتی از گرگان بیرون آمدم حرفهایتر شدم و دوست داشتم پول بگیرم اما باز هم روی اصول خودم ماندم.
شنیدم شما آدم علاقهمند به ثبت وقایع و اتفاقات هستید.
– از سوپرلیگ B سال 1395 که اول شدیم فیلم کوتاهی دارم که مادرم میآمد کنار نیمکت و فیلم میگرفت. در مرحله یک چهارم وقتی ما یک امتیاز از تیم گاز تهران عقب بودیم، من شوت سه گام خودم را در ثانیه پایانی گل کردم و ما بردیم و به نیمهنهایی رفتیم. این اتفاق و این فیلم چند ثانیهای، بدل به یکی از خاطرات شیرین دوران بسکتبال من شده است چون در ادامه بازیها منتهی به گرفتن جام قهرمانی شد.
شما تاکتیکهای تیمی را هم ثبت میکردید.
– بله در تیمهای نفت آبادان و شیمیدر تهران به توصیه مربیان، تاکتیکهای تیمی را در دفترچهای ترسیم میکردم. کل اعضای تیم موظف به انجام چنین کاری بودیم اما به گفته مربیان، من با جزییات بیشتری مینوشتم.
انتخاب شماره پیراهنتان هم جالب بود. چرا 7؟
– برادر بزرگترم همیشه 7 میپوشید. من از بچگی عاشق عدد 7 بودم و هستم. اولین باری که 7 پوشیدم در تیم گرگان بودم که خانم نیلوفر مظاهری بازیکن مهمان و بزرگتر از من بودند و من شمارهام را به ایشان دادم. یک فصل 17 و یک فصل 77 پوشیدم. سال اول در آبادان شمارهام را به روژانو محمودی دادم و سال بعدش دوباره 7 پوشیدم. پارسال در شیمیدر شمارهام را به وانه خچومیان دادم و با شماره پیراهن 70 به قهرمانی رسیدیم. اصلاً از این کار پشیمان نیستم با اینکه حتی از من کوچکتر بودند اما با خواسته قلبی شمارهام را عوض کردم.
روز تولد پدرم با من مصاحبه کردید
مهلا طاهری میگوید دختر بابایی است اما سالهاست از نعمت داشتن پدر محروم است. «13 سال است که پدرم را از دست دادهام. من عاشق پدرم بودم و خیلی زود از بین ما رفت. به شدت بابایی بودم و بعد از فوت پدرم ضربهی روحی شدیدی خوردم. امروز (15 آبان) سالروز تولد پدرم بود که شما با من مصاحبه کردید. حالا او هم در این مصاحبه در کنار من است».
وانیا در راه خاله مهلا
طاهری یک پیشوند هم دارد؛ مهلا دیژ طاهری.
«دیژ، نام روستایی است در نزدیکی تنکابن زادگاه پدرم».
پدر مهلا دوست داشت او مهندسی بخواند. به همین دلیل مهلا تحصیلات کارشناسی را در رشته معماری به پایان رساند. «پدرم مهندس بود. بعد از لیسانس، من دو ماه طراحی شهر در مقطع کارشناسی ارشد خواندم اما بعد به تربیت بدنی و آسیب شناسی و حرکات اصلاحی تغییر رشته دادم. پدرم اعتقاد داشت آدمهای تنبل که درس نمیخوانند رشته تربیت بدنی را انتخاب میکنند اما من ثابت کردم چنین چیزی نیست. اتفاقاً خیلی سختتر از آن چیزی است که فکر میکردم ولی شیرین و قابل درک».
مهلا طاهری هرگز به دلیل ترس از روبرو شدن با شکست کاری را شروع نکرده است. « هیچ وقت پیش بینی نمیکنم کاری را که شروع کردهام بد است یا منجر به شکست میشود بلکه با تلاش خودم سعی کردم جریان ساز باشم و مسیر زندگیام را تعیین کنم».
او همچنین فردیت خود را بروز میدهد و در تیمهایی که بود مشاهدات و تجربیاتش را با دیگران در میان گذاشت. «آدم اجتماعی هستم. سال اول بازی در آبادان احساس غریبی کردم اما با ترنم شاهینزاده که آن موقع کوچکترین عضو تیم بود، از من خواست که با هم، هم اتاق شویم و الان یکی از صمیمیترین دوستان من است. ارتباطم با بازیکنان خارجی تیمها هم خیلی خوب بود. در آبادان و در شیمیدر با 3 بازیکن خارجی از کشورها و فرهنگهای مختلف دوست شدم و خیلی صمیمی شدیم. هنوز هم با هم در ارتباط هستیم».
کاش زودتر از گرگان میرفتم
مهلا طاهری فوروارد 172 سانتیمتری بسکتبال باشگاهی ایران که چند دوره به تیم ملی دعوت شد حسرت گذشته را نمیخورد اما میگوید کاش زودتر از گرگان میرفت. «دو سه سالی که در خارج از گرگان بازی کردم به اندازه 19 – 18 سالی بود که عضو تیمهای گرگان بودم. در همین زمان کم تجربیات زیادی به دست آوردم و تنها کاری که امروز ذهن مرا درگیر کرده این است که چرا زودتر به این نتیجه نرسیده بودم».
او دو سال معلم ورزش مقطع متوسطه اول در مدرسه ایثار بود. استاد دانشگاه غیرانتفاعی مائده گرگان در دروس علمی بسکتبال و تئوری مدیریت و اجرای مسابقات.
طاهری از آن دست بازیکنانی است که از بسکتبال یک زندگی ساخت. متدهای تمرین EMS را گذرانده و با مدرک رسمی مربیگری فیتنس مشغول به کار است اما برای او بسکتبال در تمام این سالها یک فرصت طلایی بود. در کنار بازی، میل به مبارزه و ایستادن در مقابل ناملایمات جامعه همچنین نافرمانی مدنی دارد و با رفتاری روشنگرانه همراه با مردمش دیده میشود.
مربی درجه دو بسکتبال که علاقهای به مربیگری ندارد اما امیدوار است بسکتبال به سمتی برود که او دوست دارد. بسکتبالی که او عمرش را پای آن ریخت. همان بازی دوستداشتنی با معیارهایی از عشق و عاطفه و دوستی. با لبخندهای پرمعنای مهلا.
«بسکتبال خانواده دوم من بود. 6 ماه در کنار خانواده و 6 ماه از این شهر به آن شهر با طعم توپ نارنجی و فرصتهای طلایی در قاب ماندگار تاریخ ».
ویدئو گلزنی مهلا طاهری در ثانیههای آخر بازی با تیم گاز تهران.