امروزه اکثریت دوستانم در جامعه بسکتبال به من میگویند «صد رحمت به طباطبایی». تعبیری را که چند ماه پس از روی کار آمدن طباطبایی هم شنیده بودم؛ «صد رحمت به مشحون».
قضاوت تاریخ همین است. بی رحم و بدون همدلی و بدون گذشت که در قالب کلی رحمت به آن و لعنت به این شنیده میشود.
به عنوان منتقد رامین احمدیطباطبایی و نه مشارکت در پروندهسازی علیه او در جریان انتخابات ریاست فدراسیون بسکتبال و حمایت از چسبیدهها به ارکان دولتی برای نشستن روی صندلی ریاست، در دوران ریاست محمود مشحون از منتقدانش بودم که وقتی رفت نوشتم ویرانهای گذاشت و رفت. طباطبایی گلستان فدراسیون بسکتبال را تحویل نگرفته بود اما انتخاب و انتصابات غلطی داشت که چند ماه بعد از روی کار آمدن تا پایان دوره ریاستش در فدراسیون به او ضربه زد.
واقعیت این است طباطبایی موقعی به فدراسیون آمد که فاصله و جدایی بزرگی میان سیستم اداری و کارهای اجرایی و فنی به وجود آمده بود. روش بازیهای انتخابی کاپ آسیا و جام جهانی تغییر کرده بود و فدراسیون بسکتبال به نسبت گذشته که هر دو سال یک بار یک رویداد مهم مثل جام ملتهای آسیا را پشت سر میگذاشت، از سال 2017 روزهای بیشتری درگیر برنامهریزی مسابقات بینالمللی شد.
در سالهای پایانی دوران 15 ساله ریاست مشحون فریادمان بلند شد چرا مدیر نساختیم؟ چرا کارهای اجرایی فدراسیون مشحون دست یکسری افراد بازنشسته و پیشکسوت است؟ چرا 12 – 10 سال است بسکتبال نتیجهگراست؟
دوره طباطبایی با تغییرات فراوان از جمله دبیری فدراسیون نشان دادیم سردرگم هستیم هر چند نفر آخری کورسویی از علاقه به جوانگرایی در بخش اجرایی را نشان داد.
دوران پسامشحون همزمان شد با ورود استرالیا و نیوزلند به بسکتبال کاپ آسیا و انتخابی جام جهانی و المپیک. ژاپن از 2016 به بعد رشد فزایندهای را آغاز کرد. در زمینه زیرساختها چین، ژاپن، کره جنوبی به اتفاق اندونزی و فیلیپین با قبول میزبانیهای متعدد بازیهای آسیایی، المپیک و جام جهانی، توسعه ساختاری ورزش خود را از طریق رقابتهای بسکتبال به نمایش گذاشتند.
در روش جدید بازیهای فیبا این امکان به کشورها داده شد به توسعه و تجهییز امکانات بسکتبال توجه کنند. در حال حاضر هر کشوری هر سه ماه یک بار میزبان یک رویداد بینالمللی است.
در چنین بسکتبال جهانی، توان فهم درست جایگاه بسکتبال ایران به نسبت خود و جهان بسکتبال، یکی از ضرورتهاست اما سهوی یا عامدانه تلاش میشود تا ضعفها و کاستیها فقط به نام یک یا دو نفر نوشته شود که افراد را برای تحلیل اوضاع بسکتبال ایران سردرگم میکند.
برای تحلیل درست باید از ساختار ذهنی به جا مانده از عملکرد امثال مشحون و طباطبایی حتی داوری خارج شد و جریانات را با تعصب روی هر یک به ویژه جواد داوری به بوته نقد و نظر نکشید.
در سطحی کلان؛ ورزش – بسکتبال – نگاهی فرابخشی به کمک سایر نهادهای دولت اعم از وزارت رفاه، بهداشت و درمان و … نیاز دارد که این خود بحث گستردهای است.
از روی علاقه به یک یا دو مربی و مسئول تا یک جایی میتوان نوشت اما بعد از آن این نوشتههای با شکمسیری کامل و دلی بیخیال، به بسکتبال کمک نخواهد کرد.
دوران طباطبایی «نتیجه» خیرات نمیکردند. نایب قهرمانی بازیهای آسیایی، سهیمه جام جهانی و صعود به المپیک تنها توسط طباطبایی به دست نیامد که الان ناکامیهای بسکتبال در دوران جواد داوری را فقط به گردن فدراسیون قبل از او بیندازیم.
عملکرد طباطبایی جای انتقاد داشت که در جای خودش نقد شد اما امروز نبش قبر کردن چه فایدهای دارد؟
تیم ملی بسکتبال دوران شاهینطبع به غیر از سه بازیکن دو رگه، همان تیم ملیای بود که اگر سعید ارمغانی سرمربی بود 80 درصد و بیشتر همان نفرات را انتخاب میکرد. در کاپ آسیا 2022، ترکیب تیم ایران با 6 بازیکن المپیک توکیو کامل شد. حتی آرون گرامیپور دعوت شده بود که دعوت ارمغانی را رد کرد.
تیمهای ملی اغلب بعد از جام جهانی یا المپیک که با فاصله 4 ساله برگزار میشود در ترکیب تیمهای خود تغییراتی به وجود میآورند. تیم ایران بعد از المپیک توکیو با مصطفی هاشمی تغییرات را از سر گرفت و چند بازیکن جوان انتخاب شدند. در عین حال باید حواسمان به نتیجهگیری تیم ملی باشد که پنجرههای جام جهانی یا کاپ آسیا را صرفاً نمیتوان تجربهاندوزی تلقی کرد و نتیجه را از دست داد.
ویرانه کجاست؟
هرچند تغییرات هاشمی در غیاب حامد حدادی و بهنام یخچالی به قیمت از دست دادن نتیجه مقابل قزاقستان تمام شد اما ضرورت بکارگیری نفرات بیشتر در تیم ملی را یادآوری کرد. ضرورتی که با پدیده پنجرههای فیبا و پروسه 30 ماهه رقابتهای انتخابی کاپ آسیا و جام جهانی ضروری است.
این ضرورت افزایش در تعداد را سعید ارمغانی در فدراسیون جواد داوری به عنوان «نسل سازی» تعبیر میکند در حالی که تیم ملی بسکتبال به جز حامد حدادی 38 ساله از بازیکنان زیر 32 ساله و کمتر استفاده میکند.
محمد جمشیدی، ارسلان کاظمی، محمد حسنزاده به اتفاق آرمان زنگنه، به همراه بهنام یخچالی، نوید رضاییفر، سینا واحدی و … که بین 22 تا 28 ساله هستند.
ایجاد تغییرات نکات مشترکی دارد که با برخی آنها موافقم اما تأکید روی تصمیم به انجام اصلاحات توسط فدراسیون جواد داوری بیشتر به توجیه ناکامیهای 6 ماه گذشته شبیه است. بسکتبالی که از گذشته تا امروز ساختار درستی ندارد، در لفاظیهای مسئولان و طرفداران جواد داوری که از شمارشان رفته رفته کم شده، گیر کرده است و با رد قبلیها، باقی امور را در 6 ماه گذشته با ارزش میپندارد!
همانهایی که میگفتند در رده پایه ویرانهای تحویل گرفتیم با یک مربی که داوری انتخاب کرد و چهار سال از همه جا به دور بود، تیم زیر 16 سالههای ایران را تا رده هشتم آسیا تنزول دادند اما حالا میبینیم از همان تیم و به دنبال پیوستن دو بازیکن به موناکو فرانسه و تیمی در مادرید، امید جوانه زده است.
چطور میشود از ویرانه بسکتبال پایه چنین نوجوانانی معرفی شوند؟ قطعاً کار سه چهار ماهه نیست. این همان نکتهای است که من بارها نوشتم مخالفت با طباطبایی نباید به قیمت نادیده گرفتن زحمات باشگاهها، هیئتها و تلاش خودِ بازیکنان در گروههای سنی تمام شود و به راحتی برچسب ویرانه زد.
جواد داوری مثل مشحون یا طباطبایی با همان ساختارهای ویران شده در ورزش ما به ریاست رسید. ورزشی که با رشد رقبا در بسکتبال و 3×3؛ قادر نیست در مسیر جهانی و همسو و همپای بسیاری از حریفان مدعی، بنای نو بسازد یا حرکت و رشد کند. از این رو با فهم نادرست از نسل سازی، خود را سرگرم امور روزمره میسازد. گاهی انتخاب و انتصابات غلط پشت سر نسل سازی پنهان میشود و بیشتر مواقع هم نسل سازی به عنوان سپر بلای نتایج از عملکرد ضعیف و تصمیمگیریهای غیرمتعارف عمل میکند.
با رحمت و لعنت کار درست نمیشود
من با این جمله دوستان مؤافق نیستم که «صد رحمت به طباطبایی» همانگونه که مخالف «صد رحمت به مشحون» بودم. با رحمت فلان و لعنت بهمان بسکتبال درست نمیشود.
با اینکه میگویند جواد داوری فرصت کافی در اختیار نداشت صد در صد مخالفم همینطور «او مدیری جوان است». وقتی میگویند او مدیری جوان است و بی تجربه، باید پاسخ داده شود جواد داوری میتوانست مدتی به عنوان دبیر فدراسیون یا هر بخش اجرایی دیگر به غیر از ریاست صاحب تجربه میشد و بعد میآمد تا بسکتبال از بی تجربگی او این همه تلفات نمیداد.
با توجه به تغییراتی که در جهان بسکتبال اشاره کردم، دنیا منتظر ما نمینشیند تا علاوه بر مشکلات ساختاری که ورزش ما دارد، زمان زیادی را هم برای تجربهاندوزی به داوری بدهیم.با انتخاب و انتصابات غلط و تصمیمات نامتعارف، این وسط فقط و فقط بسکتبال تاوان میدهد که تاکنون تبعات سنگین از جمله نرفتن به رقابتهای جهانی نوجوانان و سه نفره و … داشت همینطور خطر نگرفتن سهمیه جام جهانی که بیخ گوش ماست.
حتی تأکید روی ملیپوش بودن جواد داوری کار بیهودهای است زیر بسکتبال مدیر میخواهد نه بازیکن ملی.
نمیتوان از مشحون و طباطبایی انتقاد کرد که در سالهای گذشته مدیر و مسئول اجرایی نساختند وقتی که جواد داوری نیز با انتصاب سرپرست دبیری یا مسئول سازمان لیگ از بین نیروهای غیرمتخصص و بازنشسته در این زمینه قدم مثبتی برنداشت. یا در پی جابهجایی در سطح مربیان فدراسیون قبلی و جدید، افرادی که از آکادمیهای پولساز گرفته تا تیمهای متمول طی نزدیک به 10 سال همیشه تیم یا مسئولیت یک جایی را داشتند، کاسه کوزهها را سر دیگر مربیان شکست که بازیکن نساختند!
بی اعتماد شدن به داوری
جامعه بسکتبال به جواد داوری بی اعتماد شده که میگوید «صد رحمت به طباطبایی». ناکامی بسکتبال دختران از میدان مسابقات به وضعیت اعزامها با دیرکرد در گرفتن ویزا و نامنویسی در مسابقات رسیده است تا همین اندک موقعیتها از بانوان بسکتبالیست سلب شود. تیمهای پایه به گواهی انتخاب نفرات توسط اروپاییها، با تصمیمات غلط از سکوهای آسیا و مسابقات جهانی دور شدهاند. تیمهای ملی با بهانه دست و پا گیر نسل سازی، جای برخی بازیکنان با آمار منفی در لیگ برتر شده است. بازیکنانی که در باشگاهشان به آنان اعتماد نشد، فیکس تیم ملی شدند!…
با این انتخابها و تصمیمگیریهای داوری در بسکتبال هر روز حال بسکتبال بدتر از دیروز خواهد شد.