انتخابات ریاست فدراسیون بسکتبال با اینکه هنوز مشخص نیست 19 دی انتخاباتی هست یا نیست اما برخی واقعیتها در این ورزش را بیان کرده است. واقعیتهایی که در یک دهه گذشته به صورت پنهانی با این ورزش عجین شد اما این دوره آشکارتر از همه دوران شده است.
مهمترین نکته در این دوره فراموش شدن ارکان «نقد» و «تفکر نقادانه» است که متأسفانه به دلیل ناآشنایی با فضای انتخابات یا به دلیل عصبانیت و جانبداری از یک جریان خاص، «نقدنویسی» در بسکتبال به «انشای ذهنی» تنزل پیدا کرده است.
در نقد، به دنبال مسأله میگردیم و راههای یافتن سئوال اصلی یا مسأله. یا خود نویسنده یا گوینده آن را به شما خواهد گفت، یا اینکه میتوانید آن را در داخل متن تشخیص دهید، در عوض در انشای ذهنی شما با پرسیدن اینکه «این نویسنده به چه چیز واکنش نشان میدهد»؟ سئوال یا مسألهای را در متن او نمییابید.
زمانی که یک منتقد یا نویسنده مبنای متن خود را بر اساس شنیدههای یک جریان آن هم جریان انتخاباتی که مملو از تبلیغات، واکنشهای احساسی، هیجانی و غیرضروری است پایهریزی کند، حتی با آگاهی خواننده از سوابق نویسنده باز هم نمیتوان آن متن را در قالب یک نقد معرفی کرد بلکه بیشتر انشای ذهنی است. نویسنده در ذهن خود و برای قبولاندن نظر خود روی دستهبندی کردن مؤافق و مخالف از کاندیداهای انتخاباتی تأکید دارد.
در روزهای منتهی به انتخابات بسکتبال از این قبیل انشاهای ذهنی زیاد میبینیم. افراد در متنها به دو دستهی ساختگی ذهنی حامیان و مخالفان تقسیم میشوند و سپس عبارتهای تحسینبرانگیز برای مؤافقان و شبههانگیز برای مخالفان (یا برعکس)، پشت سر هم میآیند. بعد هم میخواهد شما آن را بپذیرید.
حتی افرادی که به دلیل شناخت ماهیت و کلیت انتخابات و به دلیل تجربیات فراوان در امر برگزاری مجامع انتخابی دورههای قبلی، همچنین شناخت کافی از وضع موجود و دستهای پشت پرده و باندهای خوابیده پشت برخی نامزدهای انتخاباتی سعی میکنند بیشتر سکوت کنند و احساس مسئولیت خود را در قبال بسکتبال با نقدنویسی خطاب به اعضای مجمع بیان کنند، یا وظایف و مأموریتهای کاندیداهای ریاست و رعایت آداب انتخابات را برشمارند، به جانبداری یا علیه یک جریان خاص متهم میشوند که باز زاییده ذهنیت انشانویسی است تا نگاه نقادانه.
کسی که نقادانه میاندیشد، برای تشخیص دادن موضوع، از چند نفر حامی یا مخالف کاندیدا «میپرسد» و بعد برای اثبات مورد مطالعه خودش، به سراغ جامعه آماری در نتیجه / مدعا، و گزارههایش در تحقیق میرود نه اینکه از روی هوا افراد را به دو دسته حامی و مخالف تقسیم کند. بدون اینکه هیچ مبنای علمی و عملی به غیر از شنیدن و زمزمههای درگوشی برای پذیرفتن آن عرضه شده باشد.
وقتی کسانی که مینویسند یا حرف میزنند منظور خود را به صراحت بیان نمیکنند؛ با کلیگویی خود باعث میشوند تا افراد در خصوص حامی یا مخالف کاندیداها گمانهزنی کنند. مستندات آنان نیز شواهد و قرائنی از روی شنیدههاست که متنشان را به یک «انشای ذهنی» تبدیل میکند. / عکس آرشیوی است
افشین رضاپور