افشین رضاپور / تقریباً مخالف و مؤافق بعد از اینکه اسم سعید ارمغانی را شنیدند در مقابل همه انتخابها و انتصابات بد جواد داوری سکوت کردند. سکوت آنان به خاطر این نبود که پشت مصطفی هاشمی را به خاک مالیدهاند بلکه در حقیقت، در ذهن خود چهرهای از یک مربی خارجنشین ساخته بودند که دوری و دوستی چندین ساله، رعایت احترام در خور ملاحظهای را به وجود آورده بود.
راه تیم ملی بسکتبال با سرمربیگری هاشمی شروع نشده نافرجام ماند و ارمغانی مسئولیت سنگینی را بر عهده گرفت و سرمربی تیم ملی شد. احترام در خور ملاحظه جامعه بسکتبال با انتظاری که از یک مربی مقیم اروپای شرقی به آن متصل شد زنجیرهای کوچکی با پیامهای بزرگ داشت که سعید ارمغانی در کانون این زنجیرها و رابط به هم پیوستن زنجیرهای دیگر بود. به این امید که خود؛ ارمغانی برای بسکتبال رو به انقضای ایران باشد.
سعید ارمغانی در سراشیبهای تیم ملی بسکتبال، سرگرم آماده کردن وسایل مورد نیاز تیم ملی شد. تاریخ انقضای هر تیمی که برسد نونوار کردن آن فایدهای ندارد و به قول خودِ ارمغانی که دیروز در نشست با خبرنگاران گفت «چوب جادویی» ندارد تا امروز بگوید «بفرمایید این تیم ملی بسکتبال! همه چیز آماده است».
کار با «تیم» تمام نشدنی است. حالا «تیم ملی» با هواداران میلیونی که شیفتهاش هستند و در میدانهای بزرگ و کوچک نگاهی تحسینآمیر به این تیم دارند؛ بیشتر.
ما تیم ملی رو به انقضایی داریم اما از طرفی نمیخواهیم پیوند با گذشته بسکتبالمان را از دست بدهیم. نمیخواهیم سادهانگارانه بگوییم «همه چیز آماده است» اما نمیخواهیم نگاهی مثل نگاه دیروز سعید ارمغانی در نشست با خبرنگاران داشته باشیم که پیروزی تیمش مقابل قزاقستان و سوریه را بزرگ شمرد و از کنار باخت تیم ملی به آمریکا و فرانسه در المپیک با بیاعتنایی عمدی و آشکار و با چند تا فرمول ریاضی شده بسکتبال، در این سو و آن سوی ذهن خبرنگاران قدم زد و با شعبده نتیجهگیری به سود تیم ملی تحت رهبریاش به پایان رساند!
جمع و تفریق اعداد بسکتبال را میشود به یک ماشیننویس سپرد یا به کسانی که با عناوین مختلف اطراف ارمغانی را گرفتهاند و سرمربی تیم ملی به خاطر کارهایی که در بسکتبال نکردهاند از آنان تعریف و تمجید یا حمایت میکند.
قابل پذیرش کردن عدهای که خیلی از وظایف محوله را انجام ندادند و در حد و اندازه آنچه ارمغانی میگوید و میخواهد نیستند؛ پذیرفتنی نیست. آنان با دوری از کلیت عمومی فضای تیم ملی به نسبت بسکتبال آسیا قادر به اتصال زنجیرهای به هم پیوستهای که تیم ملی در این برهه میخواهد نیستند. حتی با بازیهایی که انجام شد و اشکالانی که تیم ملی حین بازی داشت، باید از خودِ ارمغانی پرسید چقدر با وضع موجود بسکتبال آسیا آشنا بود؟
خیلیها اگر رفیق جواد داوری نبودند الان اینجا نبودند بنابراین رفیقبازی مبنای پذیرفتن افراد در امور بسکتبال نیست. کسی هم به رفقای داوری یا ارمغانی ایرادی نمیگیرد چون از گذشته همین روال بود اما وقتی ارمغانی ادعاهایی را در حمایت از این افراد مطرح میکند باید پاسخگوی برخی پرسشها باشد. آن هم بدون موضعگیری شبیه آنچه دیروز در خصوص نام «یووانوویچ» یا «جووانوویچ» داشت چون معیار ما برای مربیگری در تیم ملی انتخاب بر اساس کار و تلاش و انگیزه مربیان است و اولویتبندی جذب کمکهای تیم ملی با مربیان ایرانی در مقابل امثال یووانوویچ است.
یک خارجی یا یک ایرانی در حد بازیکن سابق تیم ملی و مربی امروزی بسکتبال، مالک و سهمخواه تیم ملی نیست که سرمربی تیم ملی هیچ سئوالی در خصوص آنان را برنتابد و هنگام پاسخگویی برافروخته شود. دفاع از برخی افراد با ارتباطات خویشاوندی، یا در روابط و مراودات آکادمیها از تهران تا بلگراد، دلایل محکمتر و قاطعانهتری را از سوی سرمربی تیم ملی میطلبید. انتظار قاطبه جامعه بسکتبال از سرمربیای که تا قبل از آمدن به ایران رعایت احترام در خور ملاحظهای به کار فنی او متصل شده بود، خیلی بیشتر از این است که درصدد توجیه حضور برخی اطرافیان تیم ملی برآید یا آمار و ارقام بازیهای تیم ملی را بنا بر میل و خواست فردی و سلیقه خودش منتشر کند.
بنا ندارم سطر سطر گفتههای سعید ارمغانی را در خصوص تیم ملی باز کنم. بار اول به نشست خبری او رفتم اما دیروز نه. چون سعید ارمغانی در همان فدراسیون جواد داوری با رفقا پیوند ناگسستنی دارند و با حرفهای خود به یکدیگر دلگرمی میدهند و حرفهای دیگران خوشایند آنان نیست. نظر ارمغانی مورد احترام است و برخی نکات مشترک وجود دارد مثل تغییرات به سمت جوانتر شدن تیم ملی که با میانگین سنی 28 سال در کاپ آسیا بازی کرد اما ارمغانی باید مراقب برخی ادعاهایش در خصوص کارها و اطرافیانش که بر مبنای دوستی و رفاقت بین او و داوری اینجا قرار گرفتهاند، باشد. آنان برای اینکه در مباحث مختلف و نشستهای خبری بعدی بتوانند مثل دیروز به خود دلگرمی بدهند میتوانند دوستان بیشتری را دور خود جمع کنند چون تجربه همیشه به من ثابت کرده باید در هر تغییری انتظار این جور پیشآمدها را داشته باشم فقط با این نحوهی انتخاب کردن و دور شدن ارمغانی از واقعیت وضع موجود (در ادعاهایش پیداست)؛ انتظار و رعایت احترام در خور ملاحظه کمتر میشود. به همین دلیل دوست دارم در جمله آخرم روی حرف اولم تأکید کنم و به سعید ارمغانی بگویم یک حرفهایی را نزن. دوستانت را در کنار خودت داشته باش اما «سعید ارمغانی» بمان! ارمغانی برای خود و ارمغانی برای بسکتبال.
تحلیل بسیار دقیق و کارشناسانه ای بود.