سایت خانه بسکتبال ایران؛نحوهی استفاده از یخچالی ثابت کرد چقدر کپی کاریم
امروز مهمان شبکه تهران بودم. ابتلای من به کرونا درست در جریان بازیهای المپیک منجر به این شد که دعوت صدا و سیماییها را در برنامههای مختلف قبول نکنم اما بعد از روزهای سخت (21 روز قرنطیه و دوا و دکتر)، به خاطر مجری و عوامل برنامه امروز، حس کردم میتوانم برخی حرفهایم را بزنم. حرفهای ما به دلیل وقت برنامه بخشی پشت صحنه و قسمتهایی روی صحنه بود.
محور حرفهای امروز من پیرامون ورشکسته شدن بسکتبال ایران میچرخید.
بایدها و نبایدهای آینده این رشتهی ورزشی. در سطح سیاستگذاریها، چگونه باید عمل کرد؟
چرا بسکتبالی که دوست داریم، نداریم؟
چرا نیازهای بسکتبال، اشتباه تعریف شده است و این مدل ناکارآمد، با دو سه نفری که چند صباحی به دور آن جمع شدهاند، کی به پایان میرسد؟
بعد از بحث در خصوص کلیات بسکتبال، به نکاتی در خصوص تیم ملی بسکتبال اشاره کردم. تیم ملی در پرتاب آزاد، ترنور و ریباند تهاجمی، شاخص خوبی نداشت.
جدای از موارد اساسی که در بسکتبال ما در بخش ترنور وجود دارد، رکورد توپهای لو داده در تیم ملی قابل پیش بینی بود چون یکی از عوامل؛ داشتن بازیکنان پوینت گارد برای توپرسانی و بازیسازی است در صورتی که تیم ملی بدون پوینت گارد تخصصی بود و از محمدسینا واحدی هم استفاده نشد.
نحوهی استفاده از بهنام یخچالی یک کپی بزرگ از روی دست بچیرویچ و بائرمن سرمربیان سابق تیم ملی بود تا هم ثابت کنیم کپیکاریم و هم اینکه در طول این سالها برای افزودن به بازی و تغییر در تیم ملی برنامهای نداشتیم.
از بازیهای تدارکاتی گفتم به نسبت اوضاع کرونایی – مسابقه، 5 بازی کافی بود اما نکته این است ما در بازی تدارکاتی چه کار کردیم؟ این موضوع برمیگردد به همان تعریف اشتباه از نیازهایمان در بسکتبال.
حتی با مشکلاتی که درون تیم وجود داشت و بعد از بازیها توسط برخی بازیکنان بیان شد، زخم کهنهی ضعف مدیریت و ارتباط در تیم، همچنین تسلط و کنترل نداشتن کادر فنی روی نفرات در طول اردوها و بازیهای تیم ملی، سر باز کرد و «روح» و «احساس بازی» را در بین نفرات کُشت.
از هدر رفت سرمایههای انسانی در بسکتبال ایران و هستهای که در این سالها در مقابل «تغییر در بسکتبال» با وجود افراد متخصص در مقابل #رانتخواری و #تبلیغات_کورکورانه دیگران مقاومت کرد، گفتم.
همینطور خطای آکادمیک و محاسباتی در استفاده از دو تابعیتیها یا همان دو رگهها که جزوی از تنبلی و لجبازی در ساختاری با چرخهی معیوب است و این پروژه نیز در کنار اتفاقاتی که طی این سالها از سوی کادر فنی رقم خورده بود، مثل همیشه در مقابل موضعگیری بجا و به موقع منتقدان شکست خورده است.
افشین رضاپور
ینی شاهین طبع با خط زدن مشایخی فقط نامه قتل خودشو امضا کرد 🙂