قاضیالقضات ما تعطیلی نداره. روز جمعهای راه افتاد دنبال ما که سوژهی جدید آوردم. آخه پدر آمرزیده این بسکتبال همهاش سوژه است اونوقت تو میگی جدید!
خب چی شده که عصر جمعهمونم باید بذاریم تا بسکتبال بشنویم.
قاضیالقضات بعد از کلی حاشیهروی گفت:
توی هزارهی سوم زندگی بکنیم و با این همه پیشرفت و دستاوردهای بشری اونوقت فدراسیون بسکتبال به شیوهی روشهای عجیب و غریب عمل کنه!
قاضیالقضات چی شده برو سر اصل مطلب حاشیه نرو.
آقا شنیدیم جناب «م م» که به عنوان ناظر و مدرس داوری و عضو کمیسیون داوران در همه جا حاضر میشه، گوشی رو بر میداره و زنگ میزنه به مسئول از همه جا بیخبر کمیتهی داوران فدراسیون و ازش میخواد آقای «م ر» از یزد رو به عنوان داور به شاهرود بفرسته.
مسئول گوش به فرمان، کاری به غیر از قبول کردن میکنه؟ نه والله.
آقای «م م» دوباره زنگ میزنه به «م ر» و میگه من توصیه کردم که تو توی لیگ داوری کنی، حالا برو فلانجا و اون ملحفههایی که از یزد خریدم رو بار ماشین خودت بزن و بیار.
داور بیچاره با ی ماشین پر ملحفه میرسه شهر «م م» عزیز!
اول، اینکه رئیس محترم فدراسیون و دبیر دائمالسفر به اتفاق میثمِ پشت دفترنشین که به تازگی داور بینالمللی شدن!!!! وقت میکنن ی لحظه فکر کنن که چه بلایی دارن سر شخصیت داوری این مملکت میارن؟
دوم، این فرد به عنوان مدرس توی کلاسها چی یاد میده؟ این مدل سرویس دهی یا باجدهی رو؟
سوم، آقای مسئول کمیته شما چرا در پیِ هر درخواستی زود بله رو میگی؟ دو بارش رو صبر کن لااقل بار سوم بله را بگو! پروسهی رشد داوری! توی این فدراسیون حمل ملحفه است؟ نوربخش روحت شاد، کجایی که به رئیس فدراسیون هم نه میگفتی.
چهارم، این داستان واگعیه، کیک نیست.