علی محمدزاده از عاشقترین کسانی که من در بسکتبال میشناختم از بین ما رفت. مربی خوش اخلاق و با مرام روزهایی که من و همنسلان دههی پنجاهی، در تیمهای نوجوانان و جوانان بازی میکردیم و نامش همیشه حال و هوای خوب خاطرات آن سالها را برای ما تداعی میکرد.
بدون آنکه یادآوری کنم محمدزاده بعد از مرگ پسرش چه رنجی کشید و در سالهای پایانی عمرش با درد زیست، اما هیچگاه محفل دوستان و خاطرات تلخ و شیرین بسکتبال را فراموش نکرد. همانگونه که دوستانش هرگز «علی آقا» را فراموش نکردند.
بازیکن و مربی بسکتبال در تیمهای باشگاهی و یک دوره مربی تیم ایران در مسابقههای ۱۹۹۲ بسکتبال جوانان آسیا.
سازنده دستگاه بسکتبال و خط کشی زمینهای آسفالت و سالنها و … تا جایی که تاریخ و لحظات را به یاد میآورم، علی محمدزاده همیشه در بسکتبال بود.
محمدزاده هرگز نخواست درد و رنج و تنهایی سالهای پس از داغ فرزند را به روی خودش بیاورد. گذشت زمان باعث فراموش شدنش نشد اما غم و ناراحتی «علی آقا» را میشد در چهرهاش پیدا کرد. زیر بار خاطرات سنگینتر از آرزوها و رویای نیمهتمام فرزند کمرش خم شد. «نا»ی راه رفتن نداشت اما خاطراتش را برای ما گذاشت و رفت…