چند روز پیش یکی از دوستانم میگفت مصاحبهای از حامد حدادی سنتر تیم ملی بسکتبال خوانده که گفته «در بسکتبال آدمفروشی زیاد شده».
در لایو مسعود پناهی از قول دکتر فریده هادوی سرمربی سابق تیم ملی بسکتبال شنیدم که میگفت کسی که در انتخابات صاحب رأی است هویت و شخصیت خودش را روی برگهی رأی مینویسد. اگر هیچکس رأی او را نبیند خود او شخصیتش را در بوته قیمتگذاری و ارزشگذاری محک میزند. او باید با دغدغه امانتداری، مسئولیتپذیری و دغدغه نمایندگی تمام کسانی که او را به عنوان عضو مجمع انتخاب کردهاند رأی خودش را به صندق بیندازد.
در روزهای اخیر شایعاتی پیرامون رشوه، تطمیع و تهدید افراد در جامعه بسکتبال شنیده شده است که روزانه به موازات اخبار انتخابات ریاست فدراسیون بسکتبال منتشر میشود.
در خبری تهدیدآمیز خطاب به بازیکن تیم ملی بسکتبال آمده:«دستگاههای نظارتی …فوراً برخوردهای لازم را با افراد خاطی انجام دهند»…
چه بر سر بسکتبال آمده است؟
چه عواملی مسبب این کارهاست یا کدام دسته و گروهی این اتفاقات به دور از شأن بسکتبال را رقم میزنند؟
تا 8 – 7 سال پیش فرهنگ بسکتبال به اشکال مختلف از جمله قهرمانی تیم ملی و باشگاههای ایرانی در آسیا ظاهر میشد. افراد با توانایی برقراری ارتباط، مشکلات بسکتبال را داخل میدان بسکتبال حل میکردند.
گزارشهای زیادی از تطمیع افراد به گوش میرسد که مشغول پروندهسازی یا به قول گفتنی آدمفروشی هستند.
بسکتبال که روزگاری بر فرهنگ ورزشهای گروهی تأثیر گذاشته بود و جزو رشتههای تیمی بود که وارد المپیک شد و حتی تأثیر بسزایی در جامعه داشت چرا به جای حمایت و اتحاد بین افراد شاهد تخریب، پروندهسازی و پودر شدن ارزشهاست؟
چه کسانی برای هر اتفاقی در این ورزش بلافاصله نشانی نهادها و دستگاههای نظارتی و اطلاعاتی را به دیگران میدهند و شمارهگیری نیروهای امنیتی، تنها گزینه روی میز آنان است؟ نهادهای نظارتی، حراست از طیف خاصی را برعهده دارند یا مسئول صیانت از اقشار مختلف جامعه در مقابل اهانت و هجمههای علیه دیگران هستند؟…
بسکتبال در جهان «نمادی اجتماعی» شناخته میشود اما به نظر در ایران با اخباری که هر روز از رشوه، تطمیع، تهدید، پروندهسازی و آدمفروشی میشنویم در حال فاصله گرفتن از فرهنگ و هویت قهرمانی غنی خود و افتادن در وادی تباهی است.
بسکتبال در مفهوم «زندگی اجتماعی»، مقولهی فرهنگی را تقویت میکند. گفت و گو را تشویق و به شکستن تعصبات و کینهجوییها، تحمل کردن یکدیگر و از میان برداشتن تبعیضات کمک میکند. متأسفانه درسهای ارزشمند «زندگی اجتماعی» از طریق بسکتبال با فرهنگ غنی این ورزش هر روز دارد با تطمیع و تهدید و آدمفروشیها از دست میرود.
برای نجات این ورزش و حفظ اعتبار و فرهنگ آن، فقط و فقط اهالی بسکتبال باید به فکر باشند. نباید اجازه داده شود تا فعالیت انسانی در یک جامعه یا گروه اجتماعی، همچنین بسکتبال با نگرش ارزشی مثبتی که بر این ورزش حاکم است، در وادی رشوهگیری و تطمیع افراد، نیست و نابود شود.