مدیران از «مدل» به عنوان وسیله و ابزاری نرمافزاری برای قابل فهم کردن روابط عوامل گوناگون با یکدیگر و به منظور بهبود بخشیدن به تصمیمگیریها و برنامهریزیها استفاده میکنند.
ما همه جا نیازمند مدل هستیم. برای ساخت خانه، تنظیم برنامه درسی و تمرینی و ….
مدل به مثابهی ساختار و مبنای اصولی است که برنامهریزی ما را پشتیبانی میکند.
یک مدیر بسکتبال هدف از مدل را باید پیش بینی و برنامهریزی تعیین کند.
بسکتبال پایه (آموزشی)، سه نفره (همگانی)، تیم ملی (قهرمانی) و باشگاهی (اگر بپذیریم حرفهای)، چهار سطح از مدلی هستند که میزان گستردگی آنان را میتوان با مدل «مول» که در ورزش شناخته شده است، مقایسه کرد.
به طور مثال هر چقدر از سطح آموزشی فاصله بگیریم، در سطوح بعدی از تعداد بازیکنان کم و به تماشاگران بسکتبال افزوده میشود. این مدل به اهمیت قاعده در «هرم ورزش» میپردازد که هر چه به سمت رأس هرم برویم از تعداد شرکت کنندگان کم میشود. اما نکتهای که در این مدل وجود دارد توجه به اهمیت آموزش و مشارکت بیشتر شرکت کنندگان در پایه یا بخش آموزشی مدل مول است.
فدراسیونهای ورزشی به دلیل حاکمیت نتیجهگرایی در ورزش ناچارند بیشتر بودجه خود را معطوف به سطح قهرمانی (تیم ملی) کنند و با کمبود منابع مالی و نوسانات ارزی، همچنین ضعف در ساختار ورزش به ویژه نظام باشگاهداری در ایران، قادر به تصمیمگیری و برنامهریزی اصولی برای مدل آموزشی نیستند.
آموزش در ردههای سنی، بسکتبال مدارس و درهمتنیدگی آن با دانشگاهها از محورهای اصلی پیشرفت و رشد بازیکنان به لحاظ تعداد است اما بنا بر نتیجهگرایی و مدالآوری در ورزش ما، جزو اولویتها بشمار نمیآید و بودجه کلانی به سمت ورزش قهرمانی و حرفهای میرود.
داشتن مدل برای رفع این نقائص بر عهده فدراسیونها نیست بلکه نیازمند نگاه ملی و استراتژی دولت در ورزش به ویژه در 4 بخش آموزشی، همگانی، قهرمانی و حرفهای است. فدراسیونها بر اساس وظایف و اختیارات خود در سطح سیاستگذاری کلان دولت (وزارت ورزش و جوانان) تصمیمگیری و برنامهریزی میکنند.
پایان قسمت نهم
مجموعه این مباحث را هر روز در سایت خانه بسکتبال ایران دنبال کنید.