سایت خانه بسکتبال ایران؛ در روزهای اخیر از سوی بنگاه بسکتبال (فدراسیون) تلاشهایی صورت میگیرد تا حضور تیم ملی بسکتبال در المپیک توکیو 2020 را به عنوان یک مزیت تاریخی به نسبت تیمهای المپیکی 1948 و 2008 تلقی کنند.
بدون هیچ مقدمهای چنین صحبتهایی تراوشات یک ذهن پریشان و تمامیتخواه است.
هانا آرنت تعبیر درستی از تمامیتخواهی دارد. او میگفت این قبیل افراد همان خاصیتی را دارند که یک دسته ملخ برای یک مزرعه.
در مورد تیم 1948 میگویند تیمها بدون فیلترینگ و بدون بازیهای انتخابی وارد المپیک میشدند.
در مورد تیم 2008 میگویند مزیت میزبانی چین در بازیهای المپیک عامل حضور تیم ایران بود چون چینیها با تیم دوم خود در رقابتهای 2007 آسیا حضور پیدا کردند. اما در خصوص تیم 2020 میگویند مسیرهای سخت انتخابی را پشت سر گذاشتند.
چنانچه تعبیر درستی از صحبتهای آرنت داشته باشیم ابتدا باید یک بوس کوچولو برای تیمهای 48 و 2008 بفرستیم و سپس مزرعه را بررسی کنیم ببینیم آیا در حملهی ملخها چیزی باقی مانده است؟
اول) تاریخ و جامعه شناسی درهم تنیدگی دارند و شما بدون مطالعه جامعه شناختی، نمیتوانید در مورد تاریخ 73 سال پیش، کیلویی حرف نامربوط بزنی.
هر دورهای از تاریخ؛ پیروزی، شکست، سختی یا مشقتهایی دارد حتی در حوزه ورزش بعد از پایان اشغال ایران توسط انگلیس و روس، حضور ورزش ایران در المپیک لندن به دعوت پادشاه انگستان موفقیت بزرگی برای جوانان سرخورده آن روزها بشمار میرفت که پیامدهای جنگ بینالملل دوم، قحطی، بیماری و … آثار سوء خود را در جامعه به جا گذاشته بود.
دوم) تیم 2008، در کشاکشی دیرینه بین ایران و آمریکا، وارد المپیک شد.
بر خلاف بزرگنمایی اخیر، زنجیرهی پیوستهی تحریمهای آمریکا علیه ایران، از 13 آبان 1358 آغاز شد که در دههی 80 هم وجود داشت و در سالهای اخیر پدیدهای نو نیست که در جهت توجیه کمکاریهای صورت گرفته، مدام بشود به وجود تحریمها اشاره کرد و رفتن به المپیک 2020 را مستمسک قرار داد و آن را به نسبت تیمهای 1948 و 2008 یک مزیت برشمرد.
چنین باوری را هرگز نمیتوان با پا توی کفش تاریخ کردن به جامعه بسکتبال القاء کرد زیرا هر تیمی، در هر سطحی، با هر گونه تلاشی و در زمان خود قابل احترام است. بنابراین؛
(1) تیم 1948 از یک عده جوان در جامعهای جنگ زده و درگیر بحرانهای اقتصادی، مربیان و بازیکنانی ساخت که تا بیش از یک دههی بعد رشد و پیشرفت برنامههای بسکتبال را تنظیم کردند و میراث ماندگاری را برای نسلهای بعد از خود به جا گذاشتند. به عبارتی دیگر مثل نوری در دهههای متعدد بسکتبال ایران تابیدند.
(2) مسیر حرکتی تیم 2007 بعد از قهرمانی در آسیا و حضور در المپیک 2008، به قهرمانی در 2009 با حضور تمامی ستارگان چین در خاک این کشور منتهی شد. یک رشد تدریجی پایدار که «نسل طلایی» لقب گرفت.
نماد رویکرد بسکتبال به دوران مدرن. تا پیش از آن بسکتبال ایران تصوری از بازیهای المپیک یا جهانی حتی قهرمانی در آسیا نداشت اما جامعه، تیم ملی خودش را برای مؤفقیت بیشتر در سالهای بعد، باور کرده بود.
(3) تیم 2020 در مسیر المپیک، مشکلات اقتصادی دو تیم دیگر را به شکل امروزی اقتصاد کلان ایران داشت. همراه با بحران جهانی کرونا.
این تیم؛
– با تغییر شیوه بازیها، تعداد تیم و نحوهی صعود به جام جهانی و المپیک توسط #فیبا روبرو شد. به این صورت که پس از 16 و 24 تیم، برای نخستین بار 32 تیم راهی جام جهانی 2019 چین شدند. سهمیه آسیا از دو یا سه تیم در دورههای 16 و 24 تیمی، با در نظر گرفتن میزبانی چین، به 8 تیم افزایش پیدا کرد.
– از جام جهانی به المپیک، بخت و اقبال در قرعه پررنگ بود که بهترین قرعه در گروه بازندههای جام جهانی به بهترین تیم #ایران (به لحاظ استعداد و تجربه نفرات) خورد و …
اما؛
پتانسیل بسکتبال ایران با «تیم ملی 2020» به دلیل سوءگیریها از جمله در مورد دو رگهها و بازیکنان دو تابعیتی، مطابقت نداشت با وجود این، یکی از تیمهای دوران ما سرنوشت خود را با سومین المپیک برای بسکتبال ایران رقم زد.
با وجود تقلای برخی اطرافیان برای داشتن «مزیت خاص» این تیم به نسبت دو تیم دیگر، این گونه ادعاها بدون بررسی وجوه تاریخی و جامعهشناختی، همچنین شناخت موقعیت بسکتبال ایران به نسبت آسیا، و … تراوشات یک ذهن پریشان است.
سال 2008 مطمئن بودیم تا 15 – 10 سال دیگر تیم ملی قدرتمندی داریم. همین تیمی که به المپیک رفت، هنوز سه بازیکن از 2008 داشت. یا 4 نفرشان در بالاترین سطح بازی و تجربه از کوران دو سه جام جهانی گذشتند.
آیا شما در این سه سال و نیم و بعد از یک المپیک بسان المپیکهای قبلی، کاری کردهاید که امیدوار باشیم برای 15 – 10 سال آینده، به اندازه کافی استعداد و نیروهای پشتیبان و بزرگ در تیم ملی بسکتبال داریم؟
افشین رضاپور